جدول جو
جدول جو

معنی تمییز کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تمییز کردن
(اِ کَ دَ)
تمیز کردن. (فرهنگ فارسی معین). بازشناختن. تمیز دادن. تمییز دادن، پاکیزه ساختن. نظیف کردن. پاک کردن:
تا میان هزیمت و نصرت
تیغ چون گندنا کند تمییز
از تف تیغ فتنه باد تهی
دشمنت را دماغ چون گشنیز.
انوری.
رجوع به تمیز و تمییز و ترکیبهای این دو شود
لغت نامه دهخدا
تمییز کردن
تمیز دادن، نظیف کردن (جا و مکانی) پاکیزه ساختن
تصویری از تمییز کردن
تصویر تمییز کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمیز کردن
تصویر تمیز کردن
پاک و پاکیزه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ شُ دَ)
پاک و پاکیزه کردن. (از ناظم الاطباء). در تداول عامه خوب جارو کردن. خوب شستن. پاک کردن. پاکیزه کردن. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) ، فرق کردن و تشخیص دادن. (ناظم الاطباء). تمیز دادن. از هم باز شناختن. باز دانستن. شناختن از یکدیگر. جدا کردن. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : و دیگر درجه آن است که تمیز تواند کرد. (از بیهقی چ ادیب ص 95). رجوع به تمیز و دیگر ترکیبها آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
کسی را بکاری نصب کردن برگماشتن
فرهنگ لغت هوشیار
بسیجیدن باغ خرمک را جامه افکندند و نزل ساختند و استقبال را بسیجیدند، آمادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمییز دادن
تصویر تمییز دادن
تمیز دادن، نظیف کردن (جا و مکانی) پاکیزه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرین کردن
تصویر تمرین کردن
مروسیدن ورزیدن عادت کردن ورزیدن مشتق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمسیه کردن
تصویر تمسیه کردن
نام نهادن نامیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمکین کردن
تصویر تمکین کردن
فرمان بردن اطاعت کردن، قبول کردن پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمجید کردن
تصویر تمجید کردن
ارج نهادن ستودن تعریف کردن، بزرگ داشتن ببزرگی یاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزیین کردن
تصویر تزیین کردن
زیور کردن زینت دادن زیور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضییع کردن
تصویر تضییع کردن
تباهاندن ضایع کردن تباه ساختن، مهمل و بیکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهییج کردن
تصویر تهییج کردن
برانگیختن تحریک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیز کردن
تصویر تمیز کردن
فرق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمجید کردن
تصویر تمجید کردن
نکو داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
گماردن، گماشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تغییر کردن
تصویر تغییر کردن
دگرگون شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
پاک کردن، پاکیزه گردانیدن، نظیف کردن
متضاد: کثیف کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ممیزی کردن
تصویر ممیزی کردن
Audit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تمدید کردن
تصویر تمدید کردن
Extend
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تمرکز کردن
تصویر تمرکز کردن
Concentrate, Focus
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تمرین کردن
تصویر تمرین کردن
Exercise, Practice, Rehearse
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تایید کردن
تصویر تایید کردن
Affirm, Authenticate, Confirm, Corroborate, Endorse, Validate, Approve, Verify
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
Arm, Equip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
Determine, Stipulate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ممیزی کردن
تصویر ممیزی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
вооружать , оснащать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تایید کردن
تصویر تایید کردن
утверждать , одобрять , аутентифицировать , подтверждать , одобрить , проверять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تمرین کردن
تصویر تمرین کردن
упражняться , практиковать , репетировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تمدید کردن
تصویر تمدید کردن
продлить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تمرکز کردن
تصویر تمرکز کردن
концентрировать , фокусировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
определять , оговаривать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تمرین کردن
تصویر تمرین کردن
üben, proben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تمدید کردن
تصویر تمدید کردن
verlängern
دیکشنری فارسی به آلمانی